گل پسر

پنج شنبه 26 مرداد

سلام شیرین زبونم.. دیروز ساعت پنج و نیم عصر، واسه کنترل بردیمت پیش دکتر عابدی.. بهشون گفتم که دیگه بهت قطره ی کولیکز نمیدیم.. گفت اشکالی نداره..وزنت 6500 گرم بود و از نظر دکتر میتونست مورد قبول باشه.. ولی گفت که رفلاکس معده داری و بایدرانيتيدين بخوری.. روزی دوبار ، هربار یک و نیم سی سی، اصلا دوست ندارم بهت دارو بدم ولی چاره ای نیست.. دوستت دارم گل بی خارم.. ...
26 مرداد 1391

شنبه 21 مرداد

سلام پسر صبورم.. از زمان بارداری، یکی از نگرانی هام ، واکسن دوماهگی تو بود.. امروز واسه کنترل وزن و قد و زدن واکسن دوماهگی بردیمت خونه بهداشت.. وزنت شده بود 6400 گرم، قد: 61 سانتی متر و دورسر: 41 سانتی متر.. بعد نوبت واکسن زدن شد.. خانم عبداللهی ازم خواست که پات رو محکم نگه دارم تا بهت آمپول بزنه.. تو خیلی بلند جیغ میکشیدی.. به هر دو رونت واکسن زد و بعد قطره ی مربوط به واکسن فلج اطفال رو چکوند توی دهنت.. دلم کباب شد، کباب!!! در مسیر برگشت داداش علی برات از داروخانه قطره استامینوفن خرید و وقتی رسیدیم خونه، 12 قطره بهت دادیم.. و بلافاصله از باباجون خواستم دو تکه یخ کوچولو توی دو تا نایلون بذاره و بیاره تا با کمپرس سرد، جای و...
21 مرداد 1391

سه شنبه 17 مرداد

تاریخ گرفتن عکس ها: شنبه 14 مرداد، توسط صادق جون.. از توجه کردنتو به پاندول ساعت(بیشتر از یه ماه هست که هنوز کنجکاوانه به حرکت پاندول ساعت خیره میشی..) و نگاهت به تابلو ی اسب و دریا: ...
17 مرداد 1391

سه شنبه 17 مرداد

عزیزدلم ، 60 روزه شدی .. مبارکه ایشاالله.. فدات بشم نازنینم.. هنوز فقط شیر خودم رو میخوری و بعضی وقتها (خیلی به ندرت) ،بعد از این که قطره مولتی ویتامینت روخوردی، چند قطره چایی یا آبجوش بهت میدیم..ولیروز یکشنبه 15 مرداد، برای اولین بار باباجون بهت یه قطره ماست داد و تو خیلی خوشت اومد.. البته دیگه تکرار نشد و حالا حالا هم تکرار نمیشه.. امروز به زن دایی جون میگفتم که از شیشه و پستونک خوشت نمیاد، زن دایی گفت ساتگین هم همین جوری بوده ولی وقتی یه مارک خاص شیرخشک خوشمزه براش خریدم ، دیدم خیلی راحت شیشه میخوره.. من و صادق جون هم امتحان کردیم ودیدیم اگه آبجوش توی شیشه شیرین باشه خیلی هم بلدی شیشه بخوری و اصلا حالت بد نمیشه....
17 مرداد 1391

سه شنبه 17 مرداد

چند تا عکس از ساتیار جون؛ پسر خوب و خوش اخلاق و خنده رو.. هزارماشاالله گل مامان.. تاریخ گرفتن عکس ها: سه شنبه 17 مرداد توسط صادق جون.. ...
17 مرداد 1391

چهارشنبه یازدهم مرداد

سلام عزیز دلم.. یکشنبه تا حالا مرتب میگم:" خدا خیرت بده دکتر عابدی".. آخه از وقتی تو به دنیا اومدی بیشتر روزها چشم چپت کمی عفونت میکرد و منم با پنبه و چایی تمیزش میکردم و غصه میخوردم که چرا اینجوری میشه.. همه میگفتن رژیم غذایی من ایراد داره.. وقتی با تجویز دکتر، از پماد و یا از قطره ی چشم استفاده میکردیم، به طور موقت بهتر میشد .. توی اینترنت که تحقیق کردم دیدم مربوط میشه به مجرای اشک.. و به توصیه ی نویسندگان این مقاله ها بعضی وقتا گوشه ی چشمت رو دو سه بار در روز ماساژ میدادم.. ولی فایده نداشت.. تا اینکه روز شنبه دکتر عابدی بهم گفت روزی صدبار این کار (ماساژ گوشه ی چشم) رو انجام بده، نه سه چهاربار.. روز شنبه ، همین جور که ...
11 مرداد 1391

دوشنبه 9 مرداد

لالالالای لالایی عزیز من چه زیبایی لالالالا گلم لالا انیس و مونسم لالا لالالالا گلم لالا بخواب ای بلبلم لالا لالالالا گلم باشی تو درمون دلم باشی لالالالا گل یاسم نگین سبز الماسم لالالالا گل پونه عزیز من نگیر بونه(بهونه) لالالالا گل آبی چرا امشب نمی خوابی؟! لالالالا گل پیچک بخواب ای کودک کوچک لالالالا گل نرگس داغت رو نبینم هرگز لالالالا گل لاله دوستت داریم من و خاله لالالالا گل زردم نبینم داغ فرز...
9 مرداد 1391

شنبه 7 مرداد

سلام گل مامان.. امروز صبح بردیمت پیش دکتر عابدی که مثل دکتر بهشتی دکتر خیلی وارد و خوبیه.. تجربه ی دکتر بهشتی بیشتره ولی یه خوبی که دکتر عابدی داره اینه که از اولین جلسه که میری پیشش واست پرونده تشکیل میده و موارد لازم رو یادداشت میکنه.. و دفعه های بعد که واسه کنترل میریم لازم نیست حواسمون باشه بعضی موارد رو یادآوری کنیم.. خدا روهزار بار شکر که مشکل خاصی نداشتی و واسه دل دردت قطره ی کولیکز داد و گفت از گرمیچر بهتره و قرار شد روزی سه بار هر مرتبه شش قطره بهت بدیم.. یه دونه پماد فلوئوسینولون هم داد تا دو سه روز، روزی دو سه بار استفاده کنیم تا راحت تر باشی.. برگشتنا از سیسمونی تپل مپل واست یه دونه آغوشی گرفتم (16 هزار تومن).. واسه...
7 مرداد 1391

سه شنبه 3 مرداد

سلام پسر دوستداشتنی من.. امروز واسه کنترل 45 روزگی بردیمت خونه بهداشت.. خدارو هزار بار شکر ، وزن و قدت مشکل نداشت.. وزنت شده بود 5900 گرم و قدت: 59 سانت و دور سرت هم 40 سانتی متر.. قطره مولتی ویتامین هم دادن که روزی 25 قطره بهت بدم.. روز پنج شنبه ؛ نیمه شعبان، که برده بودیمت پیش دکتر بهشتی وزنت 4900 گرم بود.. آقای دکتر گفت به نظر من اگه بچه مشکل خاصی نداره؛ بهتره به کودک هیچ دارویی داده نشه، حتی مولتی ویتامین.. ولی خانومی که توی خانه بهداشت کنترل میکرد گفت باید از 15 روزگی بهش قطره مولتی ویتامین میدادین.. گفتم دفعه قبل که اومدم، شما چیزی نگفتین.. گفت ما سرمون شلوغه یادمون رفته.. دوستت داریم گل خنده روی من.. ...
3 مرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد